می‌دونی چیه رفیق؟

اگه کربلا نرم خیلی گرون تموم می‌شه برام. از درون یه چیزی ویران میشه تو وجودم.

ده ساله دارم خودم رو اینطور آروم می‌کنم که نمی‌رم چون خانواده م شرایطش رو ندارن، چون عرفان همراهی نمی‌کنه، چون تنهایی اجازه نمی‌دن برم، بذار ازدواج کردی می‌ری. هر چند می‌دیدم آدم هایی رو که با شرایط بدتر از من هم می‌رفتن! ولی خودم رو با این بهانه آروم می‌کردم دیگه

حالا که آقای میم هست، ما بلیط هامون رو گرفتیم و من به مدرسه و شاگردهامم گفتم ان شاء الله عازمم، رفتم از عطاری روغن سیاه دانه خریدم برای گرفتگی عضلات، سویق گرفتم برای انرژی، حالا که بچه ها نامه دادن تا برسونم میدونی اگه نشه چی می‌شه؟

دیگه بهم ثابت می‌شه که این ده سال هم از بی سعادتی من بوده که نرفتم، نه شرایط. در واقع راهم نمی‌دادن که برم. نمی‌دونم طاقت خورون این سیلی رو دارم یا نه ولی می‌دونم انقدر ضربه ش برای روحم سنگینه که ترجیح می‌دم برم کربلا و گیر بیفتم وسط اختلاف هاشون تا اینکه تا آخر عمر این صدا تو گوشم بپیچه که : تو انقدر خوب نیستی که راهت بدن!

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدیریت ارتباط با مشتریان مشتری مداری آموزش کسب و کار اینترنتی مرجع پول آنلاین حمایت از کالای ایرانی متخصص زنان و زایمان و نازایی دانلود فیلم جدید با لینک مستقیم دزفولی رسانه های برتر